مهم ترین نکات عکاسی
این عنوان مقاله این پست ماست که برای شما منتشر میکنیم در این مطلب مهم ترین نکاتی را که هر عکاس باید بداند را خواهیم آموخت تا بهترین عکس را ارائه دهیم پس در ادامه با ما همراه باشید.
تا بحال به این نکته فکر کرده اید که فرق بین یک عکس خوب و یک عکاس خوب چیست؟ بهترین پاسخ شاید تفاوت در ثبات و پایداری باشد. احتمالا برای همه ما پیش آمده که به طور شانسی یک عکس خوب گرفته باشیم. شما کاملا مطمئن نیستید که چطور موفق به گرفتن آن شدید، اما همه چیز به طرز جادویی در جای خود قرار گرفت و شما تصویری را ثبت کردید که باعث می شود احساس کنید یک ستاره به تمام معنا هستید. اما مهم این است که بتوانید آن هیبت و شکوه را دوباره تکرار کنید… بارها و بارها. این کاری است که عکاسان عالی می توانند انجام دهند.
پس عامل موفقیت چیست؟ خوش شانسی؟ گرفتن یک تریلیون عکس به طوری که چند تا از آن عکس های خوب اتفاقی در بین آنها باشد؟
نه. همه چیز به لیست کوتاهی از اصول و قواعد برمی گردد. اینها چیزهایی هستند که عکاسان می دانند، به طوری که وقتی زمان آن فرا رسد، می توانند این اطلاعات را وارد عمل کنند تا به آنها کمک کند آن تصاویر برنده را بگیرند.
پس می خواهید عکس های عالی بگیرید؟ می خواهید به عنوان یک عکاس پیشرفت کنید؟ این جایی است که باید از آن شروع کنید پس در ادامه با ما همراه باشید.
مهمترین چیزی که باعث میشود یک عکاس را به عنوان یک عکاس خوب بشناسید، این است که عکسهایی که ثبت میکند، همگی دارای یک ویژگی مشترک باشند: کیفیت عالی! این خصیصه باید بطور مدام در عکسها دیده شوند تا بدینترتیب بتوان یک عکاس را از رده خوب به عالی ارتقا داد. اما برای آنکه نتیجه مطلوب از عکاسی به دست آید، دانستن چه نکاتی ضروری است؟ در ادامه این مطلب این موضوع پرداختهایم.
1. دوربین خود را به خوبی بشناسید
برای آنکه بتوانید عکاس بهتری باشید، خوب است روزی ۱۰ دقیقه با دوربین خود سپری کنید چنین کاری به شما امکان میدهد تا علاوه بر تمرین عکاسی، با دوربین خود بیشتر آشنا شوید. اما آشنا شدن با دوربین چطور میتواند به شما کمک کند؟
شاید باورتان نشود اما عکاسهای خوبی هستند که نمیدانند چطور با دوربینشان کار کنند. آنها فقط دید خوبی دارند و به جای تلاش برای شناخت دوربین، سعی میکنند مهارتشان را در قسمتهای دیگر بیشتر کنند. شما اگر میخواهید به عنوان یک عکاس خوب شناخته شوید بهتر است مهارتتان را در همه زمینهها تقویت کنید. شناخت دوربین به شما کمک میکند تا قابلیتهای دوربینهایی که روز به روز هوشمندتر میشوند، نهایت بهره را ببرید و عکسهایی را ثبت کنید که هر کسی نمیتواند.
باز هم شاید باورتان نشود ولی برخی عکاسان حرفه ای وجود دارند که به طور کامل نمی دانند چطور دوربین خود را کنترل کنند. من از کجا می دانم؟
قبلا خودم یکی از آنها بودم.
بله، این یک اعتراف زشت بزرگ است، اما حقیقت دارد. ما با عکاسی در مُد اولویت دیافراگم شروع کردیم، و اجازه دادیم دوربین به جای ما فکر کند.
ما فکر می کردیم این کار آسان تر و سریع تر از یادگیری تمام آن مسائل تکنیکی ترسناک است.
و شما می توانید برای مدتی به این شیوه ادامه دهید. دوربین ها از همیشه هوشمندتر شده اند، و می توانند برای شما خیلی دقیق عمل کنند. اما ندانستن این مسائل تکنیکی شما را عقب نگه می دارد، و در رده «عکاسی شانسی» قرار می دهد.
چیزی که من اینجا دارم در مورد آن صحبت می کنم، نیاز به درک ویژگی های ضروری دوربین و لنزتان است، و دانستن این که چطور این امر بر روی ظاهر تصاویر شما تاثیر می گذارد.
برای این منظور استفاده از دوربین در حالت اولویت سرعت شاتر یا دریچه دیافراگم پیشنهاد نمیشود. یاد بگیرید با دوربین در حالت غیر خودکار کار کنید. از امکاناتی که به واسطه تغییر دادن مقدار ایزو حاصل میشود، بهره بگیرید. وایت بالانس را به انتخاب خودتان تغییر دهید و با شناخت تکنیکهای عکاسی، جذابیت و خلاقیت به عکسهایتان اضافه کنید، لانگ اکسپوژر و دابل اکسپوژر عکس بگیرید.
شما باید بدانید چطور تغییر دیافراگم بر ظاهر عکس شما تاثیر می گذارد.
شما باید بدانید چطور سرعت شاتر خود را تنظیم کنید تا نتایجی که می خواهید را به دست آورید.
شما باید بتوانید ایزویی را انتخاب کنید که مناسب شرایط شما باشد.
و آن وقت، بر اساس ویژگی های دوربین خود، باید در مورد مُدهای درایو، تراز سفیدی، فوکوس، مُدهای تثبیت کننده و غیره بدانید.
خوشبختانه این مسائل آنقدر که به نظر می رسد دشوار نیستند. در واقع شما می توانید تمام آنها را تنها در چند ساعت یاد بگیرید. وقتی این کار را انجام دادید، آماده اید تا به مرحله بعدی بروید.
2. درک نوردهی یا اکسپوژر
بعد از آنکه دوربین خود را به خوبی شناختید، باید بتوانید از تنظیمات آن به بهترین شکل بهره بگیرید. برای این منظور باید بتوانید آنچه از سرعت شاتر، ایزو، اندازه دریچه دیافراگم میدانید را به مرحله عمل برسانید. این سه فاکتوری که نام بردیماعضای اصلی مثلث نورسنجی به شمار میروند و تاثیر مستقیم در زیبایی عکس شما دارند.
یکی از سخت ترین چیزها این است که بفهمید منظور افراد از یک «نوردهی خوب» چیست. برخی از افراد فکر می کنند که تنها یک نوردهی درست و یک نوردهی اشتباه وجود دارد و اگر آن را اشتباه به دست آورید یک احمق هستید.
این طرز فکر احمقانه است.
و اگر به اینترنت مراجعه کنید و سعی کنید تعریف روشنی به دست آورید؟ ها، موفق باشید! همه آن تعریف ها فوق العاده گیج کننده هستند، و واقعا به اصل نحوه ایجاد یک نوردهی خوب نمی پردازند.
(نوردهی مورد علاقه من «شدت نوری که بر روی یک فیلم عکاسی می افتد ضرب در زمانی که نوردهی می شود است»… اوه… پس من به یک ماشین حساب نیاز دارم؟)
بنابراین ما تعریف خودمان را از نوردهی ارائه دادیم:
یک نوردهی خوب، میزان روشنایی است که می خواهید تصویر داشته باشد.
اگر از چیزی که شما می خواهید روشن تر باشد، زیاد نوردهی شده است. اگر تاریک تر از چیزی که شما می خواهید باشد، ناکافی نوردهی شده است.
ساده است.
در نهایت، همه چیز به تصمیم خلاقانه شما بستگی دارد. شما عکاس هستید. اما باید بدانید چطور همه چیز را تنظیم کنید تا به نوردهی مورد نظر خود دست یابید، و چطور از دوربین خود برای کمک به فهمیدن آن استفاده کنید.
از نور بهره بگیرید و به عکسهایتان خلاقیت اضافه کنید. سعی کنید از چیزی که میبینید بیشترین بهره را بگیرید تا تمام آنچه خواستهاید به بیننده منتقل کنید. این نکتهای کلیدی برای تمیز دادن یک عکاس خوب از عکاس معمولی است.
3. تسلط کامل بر نور
اجازه دهید با گفتن این جمله شروع کنم که من فکر نمی کنم هیچ کس واقعا بتواند کاملا بر نور مسلط شود (شاید به استثنای خدای یونانی آپولو).
نور را بشناسید. شناخت نور به شما کمک میکند تا در هر شرایط نوری بتوانید بهترین نتیجه را به دست آورید و دیگر خود را محدود به ساعات طلایی نکنید. با شناختن نور و منابع نوری میتوانید آن را در هر شرایطی پیدا کنید و بهترین نتیجه را از آن بگیرید. این دشوارترین کاریست که هر عکاس باید انجام دهد. شاید بتوان گفت که هیچ کسی به مرحله استادی نخواهد رسید، اما نزدیک شدن به مرحله استادی غیرممکن نیست. فراموش نکنید که این کار نیازمند تمرین و تلاش بسیار است.
ما عکاسان برده های خوشحال و مشتاق نور هستیم. بدون آن ما نمی توانیم کارمان را انجام دهیم. و نور می تواند یک ارباب بی ثبات و بی دوام باشد (به خصوص اگر از نور طبیعی استفاده کنید).
اما یادگیری در مورد نور، درک جنبه ها و ظرافت های مختلف آن، دانستن نحوه کار با آن در هر شرایطی، ایجاد آن، دنبال کردن آن… خب، اینها واقعا پیگیری های مادام العمر عکاس هستند. ما هیچ وقت واقعا تسلط کامل پیدا نمی کنیم، اما ممکن است با سالها تمرین، به آن نزدیک شویم.
از کجا شروع کنیم؟ ساده است. از بیرون. زمانی که قدم به بیرون می گذارید، فرصت های نورپردازی بی شماری در انتظار شما هستند. آیا می توانید در نور شدید هنگام ظهر عکس بگیرید؟ در نور ساعت طلایی؟ پس از غروب خورشید؟ زمانی که ستاره ها ظاهر می شوند؟
سپس به داخل خانه برگردید. از نور پنجره ها استفاده کنید. تنوع نامحدودی آنجا وجود دارد، و در چنین سناریوی ساده (اما پیچیده) ای شما کم کم می توانید نکات ظریف تری را یاد بگیرید.
برای ادامه یادگیری آماده اید؟ ایجاد نور مورد نظر خودتان را امتحان کنید (مثل یک جادوگر!) یاد بگیرید که چطور از یک فلاش اکسترنال استفاده کنید. چند لامپ استودیویی کرایه کنید، قرض بگیرید یا بخرید، و شروع به ایجاد تنظیمات نورپردازی خودتان بکنید.
به جستجوی نور ادامه دهید، به یادگیری در مورد آن ادامه دهید، و به قرار گرفتن در شرایط نوری جدید ادامه دهید. این کار یک عمر ماجراهای عکاسی، و بیش از چند تصویر عالی برای شما به ارمغان خواهد آورد.
4. کاوش بهتر عمق میدان
خیلی خب، خیال بافی در مورد نور کافی است. بیایید وارد عمل شویم.
عمق میدان بخش بزرگی از عکاسی شماست که احتمالا تا حد زیادی آن را دست کم می گیرید.
من می دانم، چون خودم آن را دست کم گرفته ام. و می دانم که هنوز هم این کار را می کنم. شما چطور؟
عمق میدان یکی از آن چیزهایی است که در ابتدا ساده به نظر می رسد، و هرچه بیشتر یاد می گیرید پیچیده تر می شود. اما یادگیری در مورد آن، حتی در سطح پایه، تغییر زیادی در کار شما ایجاد خواهد کرد.
به عنوان مثال، شما بدون این که اول در مورد عمق میدان یاد بگیرید، ممکن است فکر کنید که برای به دست آوردن کمی تاری در پس زمینه تصویرتان، فقط باید مقدار دیافراگم خود را کم کنید.
اما فاصله کانونی، فاصله سوژه تا پس زمینه، و فاصله دوربین تا سوژه را در نظر نگرفتید. و با ترکیب عوامل خاص، دیافراگم شما ممکن است در واقع تاثیر بسیار کمی بر عمق میدان داشته باشد یا اصلا تاثیری نداشته باشد. این کاملا درست است. گاهی اوقات هیچ تفاوت عمق میدان قابل توجهی بین f/1.4 و f/11 وجود ندارد.
هنگامی که شما کم کم می فهمید که همه اینها چطور با هم ارتباط دارند، می توانید تاری پس زمینه چشمگیری به دست آورید، حتی با یک دوربین کامپکت در یک دیافراگم زیاد، تنها با دانستن این که دقیقا چطور باید تمام متغیرها را کنترل کنید.
یک تصور غلط دیگر در مورد عمق میدان این ایده است که «عمق میدان کم همیشه بهتر است». هنگامی که تازه شروع به کار می کنید، عمق میدان کم یک تکنیک جدید و هیجان انگیز است. اما در استفاده از آن زیاده روی نکنید. تا به حال دیده اید که یک عکس سر و شانه (هدشات) گرفته شده در ۸۵mm و f/1.2 چطور به نظر می رسد؟ یک بوکه زیبا به راحتی می تواند حواسمان را پرت کند، و فراموش کنیم که حتی یکی از آن گردی های چشم هم در فوکوس نیست. امم، خب این کاملا درست نیست.
از دیافراگم های زیاد نترسید. یا دیافراگم های کم. در واقع، اصلا از دیافراگم نترسید. یاد بگیرید که عمق میدان چطور کار می کند، و سپس از آن به عنوان یک تصمیم خلاقانه برای درست از کار درآوردن تمام تصاویر استفاده کنید. این کاری است که یک عکاس عالی انجام می دهد. آنها گزینه های خود را می دانند، و از تمام آنها استفاده می کنند. مطلب پیشنهاد شده در پایین شما را با تمام عوامل تاثیرگذار بر عمق میدان آشنا می کند.
5. شناخت بهتر پرسپکتیو
این شاید یکی از تحسین شده ترین موضوعات در عکاسی است. به بیان ساده، پرسکتیو مربوط به روابط فضایی بین اجسام در کادر شماست – اندازه های آنها، قرارگیری آنها، و فضای بین آنها. تمام این تعیین موقعیت ها شیوه ای که بیننده شما صحنه را تفسیر می کند را تغییر می دهند. این ممکن است باعث شود همه چیز سه بُعدی تر به نظر برسد، و یک حس عمق به عکس بدهد، یا ممکن است همه چیز را تخت و مسطح کند.
بنابراین چرا این موضوع به وضوح مهم به طور گسترده مورد بحث قرار نگرفته است؟ چون پیچیده است! یا حداقل در نگاه اول می تواند پیچیده باشد.
بیایید ساده شروع کنیم. زمانی که شما عکس می گیرید، جایی که در آن قرار می گیرید یک تصمیم بسیار مهم است. این چیزی است که پرسکتیو شما را تعیین می کند. و تغییر پرسپکتیو می تواند عکس شما را از یک تصویر معمولی به یک تصویر کاملا جذاب تبدیل کند.
شناخت پرسکتیو به تمرین و آزمایش زیادی نیاز دارد. و کمی تکان دادن پاهایتان، اینکه دولا شوید، دراز بکشید، روی یک نردبان بایستید، روی یک ساختمان بایستید، یک قدم به جلو بردارید، یک قدم به چپ بردارید. این چیزها پرسپکتیو شما را تغییر می دهند و تاثیرات عمده ای بر ظاهر و احساس عکس های شما ایجاد می کنند. آزمایش کنید. هر بار که پرسپکتیو خود را تغییر می دهید عکس بگیرید، و بعدا آنها را با هم مقایسه کنید. این کار چطور تصویر را تغییر می دهد؟
حالا فاصله کانونی چطور؟ آیا پرسپکتیو را تغییر می دهد؟ به لحاظ تکنیکی نه. این زاویه دید را تغییر می دهد (به عبارت دیگر، زاویه صحنه ای که دوربین شما ثبت می کند). لنزهای واید مقدار وسیع تری از یک صحنه را ثبت می کنند. تنها تغییر لنز پرسپکتیو را تغییر نمی دهد (هرچند ممکن است اینطور به نظر برسد). زمانی که شما تغییر لنز را با تغییر موقعیت ترکیب می کنید، پرسپکتیو تغییر می کند.
6. غلبه بر ترکیب بندی